گزارش چهل و هشتم از عملیات حویجه
فروردین ماه و در برگشت از موصل با سرهنگ سیف و سرهنگ جواد به تکریت آمدیم و ساعتی را در منزلشان استراحت کرده و چای نوشیدیم. پسرعموی سیف خلبان نیروی هوایی ارتش بعث عراق بوده و هواپیمایش در جنگ سال 2003م ...
گزارش چهل و هفتم از عملیات حویجه
عصر شده است و من در منزل موحان در حال استراحت هستم. صدای دو انفجار بزرگ از نزدیکی مقر شنیده می شود. تحسین می آید و می گوید انفجار تله های داعش است. اما نیم ساعت بعد خبر می رسد که نیروهای بدر وارد خانه...
گزارش چهل و ششم از عملیات حویجه
صورت علی را که می بینم هول می کنم! چشم راستش کاملا تخلیه شده است. بخش بالایی پتو پایین آمده و گردنش پایین تر از بدن قرار گرفته و لذا احساس خفگی می کند. خون وارد دهانش شده و نمی گذارد راحت نفس بکشد. سر...